پاسخ به سؤالات جلسه دوم مهدویت
پاسخ به سؤالات فصل دوم
s بیان شد که شناخت امام، شناخت همه اصول دین است، چگونه میتوان معاد، آخرین اصل را با شناخت امام توجیه کرد؟
برای پاسخ به این سؤال، در ابتدا باید بدانیم معاد چیست. خیلی مختصر در یک سطر، کلّ آن چیزی را که اعاظم در مورد معاد قلم زدند[1]، میگویم. خلّص همه آن مطالب، این کد است: معاد یعنی بازگشت انسان به مرحله اوّل خلقت خود در محضر خالقش ذوالجلال والاکرام.
حال سؤال میکنم: تا شناخت اوّلیه نسبت به آن کسی که میخواهید به سوی او بازگردید نباشد، عود و بازگشت به مرحله نخست به وجود میآید؟!
معاد یعنی عود و بازگشت به خالق و تا خالق را نشناسیم، معاد معنا ندارد. پس هر کسی از طریق امام، خدا را شناخت - با ادلّهای که قبلاً عرض شد، شناخت خدا باید از طریق امام باشد - میتواند معاد یعنی بازگشت به سوی خالق را بشناسد - در این مطلب تأمّل بفرمایید -
s تفاوت عصمت کامله - که عصمت کامله تنها برای چهارده معصوم(علیهم صلوات المصلّین) است و حضرت ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) عصمت کامله ندارند - را با عصمت غیرکامله بفرمایید؟
عصمت کامله برای این است که هدایت تمام خلق باید با امامت مفروضه توأم باشد؛ یعنی باید حتماً امام مفروضه از ناحیه پروردگار عالم باشد تا بتواند همه خلق را به سوی پروردگار عالم هدایت کند.
امام، همه خلق را، نه فقط انسانها و حیوانات، حتّی کُرات را هم هدایت میکند. با انگشت اشاره امام است که کرات میچرخند.
همانطور که پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با شقّالقمر خود این مطلب را اثبات کردند - سند این مطلب که دانشمندان به این نتیجه رسیدند که ماه یک بار در زمانهای نه چندان دور، دو نیم شده است، وجود دارد - میدانید اگر ماه کمتر از یک میلیمتر از مدار خود خارج شود، سقوط میکند. علّت سقوط شهابسنگها هم همین است. عالم، عالم منظومه است. دانشمندان میگویند: چطور ماه، دو نیم شده است امّا سقوط نکرده است؟ این یعنی اراده امام در هدایت همه خلقت.
کسی که میخواهد به عنوان امام برای همه خلقت باشد، عصمت او هم باید کامله باشد که حتّی وقتی توانست این کارها را انجام دهد، ولو به لحظهای نگوید: من بودم!
به عنوان مثال، پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ولو به یک لحظه نفرمودند: من چه کسی بودم که توانستم این کار را انجام دهم! یک لحظه به فکر پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) خطور نکرد، که من شقّالقمر کردم؟! امّا گاهی برای ما پیش می آید که با این که به زبان میگوییم: کاری نکردم امّا فکر میکنیم چه کار کردیم؟! - در این نکته تأمّل کنید، نکته خوبی برای اخلاق است -
با این که هدایت همه بشر به دست امام است، امّا یک لحظه هم «من»، نمیگوید. پس عصمت امام باید کامله باشد. گرچه گفتن «من» خطا نیست، امّا از دیدگاه معصوم کامل، همین من گفتن نیز خطاست.
گاهی سؤال پیش میآید که مثلاً چرا امیرالمؤمنین(عليه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «أنا المیزان» و...؟ جواب این است که در آنجا امیرالمؤمنین(عليه الصّلوة و السّلام) مأمور بودند. خدا فرمود: بگو، ایشان هم گفتند: چشم.
شما فکر میکنید وقتی امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان کردند: من به آنهایی که مقام دادم، همه را میگیرم، من به هر کس پستی دادم، میگیرم، من با کسی عقد اخوّت نخواندم؛ چه میخواستند بگویند؟ آیا میخواستند بگویند «من»؟!
خیر، ایشان از طرف امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) مأمور بودند. خدا گواه است به جز آسیّد احمد آقا(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن هم یک مقدار، حتّی اطرافیان امام هم، ایشان را نشناختند. معصوم کامل که بالاتر از این حرفهاست. لذا بعضی از بزرگان که میگویند: «من»، یک موقعی مأمورند که بگویند و إلّا همان را هم نمیگویند.
عصمت کامله برای رسیدن به مقام عصمت نباید رنج بکشد امّا عصمت غیرکامله باید رنج بکشد و بالا برود. پس این تفاوت عصمت کامله و غیرکامله است.
اگر عصمت غیرکامله؛ یعنی من و شما توانستیم معصوم و تالیتلو معصوم شویم، صورت ظاهر مقام عصمت کامله را نداریم امّا فردا مقام ما با مقام پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) یکی است. خود معصوم(عليه الصّلوة و السّلام) قسم خورده و فرموده است: «هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَة»[2] اینها فردای قیامت در همان درجه ما و همراه ما هستند.
s فرمودید: کسی که اسماء و صفات نازله الهی را دارد، باید معصوم باشد و به همین دلیل است که امام باید معصوم باشد. از طرفی انسان خلیفه الله است و میتواند رشد و تعالی در جهت الهی داشته باشد، آیا انسان نمیتواند متّصف به صفات الهی باشد؟
بله، انسان هم میتواند، اتّفاقاً اگر کسی با تلاش به سمتی رود که دیگر گناه نکند، میتواند اسماء و صفات الهی شود و متّصف به صفات الهی گردد. چرا نتواند؟!
آیتالله حقشناس(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: اشک چشم آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) حافظه و سوی چشم مرا قوی کرد؛ یعنی اینها در حقیقت صفات الهی شدند.
اینکه بابالحوائج(عليه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَة» آنها فردای قیامت با ما و در همان درجه ما هستند، یعنی همین! اگر ما به آن مقام برسیم، میتوانیم از خود معصوم(عليه الصّلوة و السّلام) هم حتّی در یک بابی برتر شویم؛ چون آنها از اوّل آنگونه بودند ولی ما از اوّل به آن صورت نبودیم، بلکه با تلاش به آن رسیدیم. پس هیچ اشکالی ندارد و انسان هم میتواند به این مقام برسد.
[1] خدا آیتالله آسیّد محمّدحسین حسینی طهرانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند - عارف بزرگواری که من بارها محضر مبارکشان رسیدم. ایشان در حرم حضرت ثامنالحجج(عليه الصّلوة و السّلام) دفن شدهاند و بوی عطر از قبر مبارکشان میآید - ایشان حدوداً ده، پانزده جلد کتاب در مورد معاد نوشتند. بزرگان دیگری هم کتابهای زیادی نوشتند که من خلّص تمام آن مطالب را بیان میکنم.
[2] بحارالانوار، ج:51 ، باب:7 ، ص: 151