ارزش دین
s ارزش دین بالاتر است یا معصومین(علیهم صلوات
المصلّین)، مخصوصاً که میبینیم ائمّه(علیهم صلوات
المصلّین) فدای دین میشوند؟
جواب در خود سؤال
بیان شده است. کسی منکر این قضیّه نیست که ارزش دین بالاست. دین را باید اینطور
تعریف کرد: مجموعه قوانین الهی برای رشد و تعالی بشر. همان قضیّه «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[1] است که ما
از خداییم و رجوع ما هم به سوی پروردگار عالم است.
دین مجموعه قوانینی
است که از مطالب عبادی گرفته تا مسائل سیاسی، همه در آن مطرح شده است. مثل هر
کشوری که برای خود قانون اساسی دارد. چه لائیکها و آنهایی که بیدین هستند -
البته قبلاً بیدین بودند، الآن دیگر خود آنها هم میدانند که این دیدگاه معنا
ندارد - چه کمونیستها، چه اروپاییها و آمریکاییها، همه قانون دارند. یعنی نمیشود
سرزمینی را به عنوان یک کشور در نظر بگیریم و بگوییم در آن کشور قانون اساسی
نداریم. البته این قانون اساسی، قانون بشری است. یعنی یک عدّه دور هم جمع میشوند
و مجموعه قوانینی را درست میکنند.
ما میگوییم قانون اساسی بشریّت برای تکامل،
قانون دین است؛ چون بشر محدود است. ما مخلوقیم و حضرت حقّ خالق است. در جامعه بشری
و هر جا که بگردید، چه در میان مؤمنین و چه غیرمؤمنین، یکی نیست که بگوید من خودم،
خود را خلق کردم. هر کس به قدر یک ارزن عقل داشته باشد، این حرف را نمیزند، مگر
این که دیوانه باشد.
جالب است «هانری
کربن» میگوید: کدام یک از این کمونیستها که این همه ادّعا میکنند خدا وجود
ندارد، تا به حال ادّعا کردند که ما خودمان، خود را خلق کردیم؟ اگر یکی بلند شود
این را بگوید، من به او جایزه میدهم. کسی نمیتواند چنین چیزی بگوید.
«انیشتین» میگوید:
ما در هر ذرّهای، قدرت خالق را که ماوراء قدرت انسانی است، میبینیم. پس همه قائل
به این مطلب هستند.
لذا ما میگوییم:
حضرت حقّ خالق، فاعل و کننده است و ما فعل او هستیم. انسان، مخلوق یعنی فعلِ فاعل
است و فعلِ فاعل، مفعول و محدود است؛ یعنی حد و حدودی دارد. با این که پروردگار عالم
قدرت فکر را در بشر قرار داده است - در این مطلب شکّی نیست، چون انسان که خودش را
خلق نکرده است - امّا همین قدرت استنباط و قدرت صحیح فکر کردن، حدّی دارد.